صدا و سکوت

ژانویه 3, 2008 at 12:09 ق.ظ. (Uncategorized)

زن امروز

گفتاری پیرامون فمینیسم

 تاریخ نشان داده است که صدا و سکوت آشتی ناپذیرند، چرا که با صدا میتوان به قدرت رسید، سرنوشت را رقم زد  و آگاهی یافت.  با سکوت اما سرکوب شد و مطیع ضعف و سستی گردید.  صدا خیزش میشود و شهامت می آفریند.  (آغاز) همیشه عمل و حرکتی پر وسواس بوده، مخصوصاً برای نوشتن یک مقاله، مطلب، نقد یا داستان آدم را به بیش از حد فکر کردن وا میدارد، چون حرف اول است.  به نظر من صمیمانه ترین آغاز (سلام) است.  این کلمه آدم را یک قدم از بیگانگی دور میکند و انگار قطار طویلی است که (دوست) های بسیاری را با باری از محبت از پل عاطفه عبور میدهد.  برای آن که در عرصه ای اجتماعی و فرهنگی با هم همکاری کنیم لزومی ندارد که کلمه ها و اصطلاحات سخت و دور از ذهن به کار ببریم.  کافی است شجاع باشیم و قدم اول (آغاز) را برداریم.  ساده نویسی گزینه های بیشتری پیش روی ما قرار میدهد.  نوشتن یک خاطره، یک داستان، اتفاقی که در هر جای جهان برای یک زن پیش آمده، تحلیل و بررسی فیلم و تاتر ایرانی و غیر ایرانی، سرگذشت های عبرت آموز زنان مختلف که نوشتار آن در واقع بر تحرک داشتن ما در فضای اجتماعی تاثیر گذار است می توانند در شناخت فرهنگ یک کشور،  نقش و ارزش زن در آن جامعه را به ما بشناسانند که چه بسا ما را از خیلی گرفتاری های فکری رها سازد.   با امید شنیدن صدای شما که (آغاز) را هم صدا شویم.

فرح آریا  

معمولاً وقتی از حقوق (زن) صحبت می رود  همه – به انضمام زنانی که لقب روشنفکری را یدک میکشند –  از دریچه ی دید خود نسبت به موضوع حساس میشوند.  اکثراً مردانی که از دیدگاه تدافعی و محافظه کار به موضوع نگاه می کنند (و  بیشتر این مردان در محور چالش های فمینیستی قرار دارند) زن را فرودست می انگارند، چرا که زن  در یک چارچوب مرتب و منظم  همسر است، مادر بچه هاست، و در تختخواب زن اختصاصی پاکیزه ای است که «لباس بخت عروسی» و «کفن سفید» در خانه ی شوهر بر تن او می نشیند.  در خیلی از کشورهای پیشرفته نیز هنوز زنان با «بسوز و بساز» در قید و بند هستند.  اما مردانی که همچنان در پی مقید کردن زنان بر می آیند…  این واپسگرایان هنوز باور ندارند که زنان از قالب سطحی بودن بیرون آمده و از خودشان هم فراتر رفته اند.  ما به این دلیل در این مجال به فمینیسم پرداخته ایم که برای خیلی از اذهان نکات و ارزش های عمده و اساسی این مکتب را به صورتی مختصر و مفید روشن کنیم، خصوصاً با توجه به این که فمینیسم از نظر بسیاری افراد جدایی خواهی است یا حقی که تا به حال گرفتن آن را فراموش کرده اند. گروهی نیز با توجه به معنی اخیر  و بیشتر در مهاجرت  برداشت و برخورد «برتری خواهی» پیرامون فمینیسم دارند.  باید گفت ان بخش از این افراد که فمینیسم را تقبیح میکنند به درستی در باره ی فمینیسم چیزی نخوانده اند و فقط بر اساس تبلیغات دروغین سطحی و وسیعی علیه آن و نوشتارهایی بی محتوا  با فمینیسم مخالفند.  مثلاً اغلب رسانه ها که عمدتاً در کنترل مردانند  با معرفی فمینیست ها به عنوان زنان «مردنما»، «خانمان برانداز»  و «از مرد بیزار» به رواج تعابیر غلط از فمینیسم دامن میزنند.  هم چنین است در مورد گروه های  مختلف مذهبی و سیاسی که رهایی و آزادی زنان را تهدید آمیز می بینند.  اما چرا این قدر به فمینیست ها حمله می شود و چرا فمینیسم اساساً غلط تعبیر شده است؟  دلیلش این است که شمار کمی از مردم دنبال معنای واقعی این مکتب (همچون بیشتر مکاتب دیگر – لااقل در طی سالیان اول مطرح شدن مکتب در جامعه) بوده اند و در مورد فمینیست ها این که آنها واقعاً چه می خواهند.  فمینیسم  بر خلاف اکثر «ایسم» های دیگر  در طرح نظری واحد ریشه ندارد.  هیچ شخص واحدی هم تلاش نکرده است تا آن را به گونه ای تعریف کند که برای همه در همه ی زمان ها کاربرد داشته باشد.  در نتیجه، تعریف فمینیسم می تواند تغییر کند و تغییر هم می کند.  چون فمینیسم بر واقعیات ملموس تاریخی و فرهنگی و سطوح متفاوت آگاهی، ادراک و کنش افراد بستگی دارد.

فمینیسم مجموعه ای است از اندیشه های متحول و مختلف در خصوص برقراری و گسترش برابری و آزادی جنسی و در زمینه های متعدد فکری و عملی، فردی و اجتماعی در برگیرنده ی حقوق، خواست ها و علاقه مندی های زنان می باشد. چنان که تا به حال اشاره شد  این اندیشه ها چنان پراکنده و گونه گون اند که نمی توان نام یک ایدئولوژی واحد بر آن نهاد و در واقع  مکتبی است بر آمده از احساس بی عدالتی از سوی زنانی که از اعطای برخی حقوق به مردان  صرفاً به این دلیل که مرد هستند و محروم کردن زنان از آن حقوق صرفاً به این دلیل که زن هستند آزرده خاطرند.  این واکنش در برهه های مشخص نیروی محرکه ی این جنبش ها را در کسب حقوق و فرصت های برابر زنان و مردان در نظام حقوقی، آموزشی، اقتصادی و اخلاقی ی جامعه فراهم آورده است.  در واقع  فعالیت های فمینیستی را می توان به دو دوره ی اصلی تقسیم کرد :  دوره ی نخست از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم – یعنی از 1870 تا 1920میلادی -، و دوره ی دوم  پس از رکودی چهل ساله در دهه های 1960  و 1970 میلادی. فعالیت های فمینیستی  به ویژه در دور اول در ایالات متحده، کشورهای پروتستان، اروپا، بریتانیا و امپراتوری سفید، یعنی در مناطق پیشرفته تر صنعتی و اقتصادی دنیا قدرتمندتر بود. با این که فمینیسم جدید دهه های 60 و 70 دیگربار بیش از همه این مناطق را متاثر کرده است اما کشورهای دیگری چون کشورهای کاتولیک و بعضی کشورهای جهان سوم نیز شاهد خیزش و جنبش فمینیستی بوده اند. 

فمینیسم در قرن هفدهم (زمانی که این مفهوم برای اولین بار به کار گرفته شد) معنای خاصی داشت که با معنای امروزی آن بسیار متفاوت است. و البته تفاوت های آشکاری بین آنها وجود دارد. فمینیست های دوره ی اول به طور کلی اهدافی مشخص و محدود داشتند که در میان گروه های گوناگون بر حسب اوضاع و احوال محلی تفاوت اندکی باهم داشت و دستخوش تحولات چندان عمده ای هم نشد. برعکس، فمینیست های جدید تحت عنوان هواداران «جنبش آزادی بخش زنان» اهداف تنظیم شده ای پیش رو ندارند و در نتیجه اهداف آنان حد و مرز نمی شناسد.  قابل توجه است زنانی که با توجه به همه ی معیارها مشابه به نظر می رسند نیز ممکن است به گرایش ها و مباحث گوناگونی در حوزه ی اندیشه های فمینیستی اعتقاد داشته باشند.  این که فمینیست ها در تبیین پدرسالاری و سلطه ی مردان به چه دلایل تاریخی اشاره می کنند و این که برای مبارزات خود چه اهدافی را بر می شمرند دو عاملی است که مباحث مطرح در حوزه ی اندیشه های فمینیستی را از هم جدا می کند.  با این حال دو تعریف از فمینیسم وجود دارد که زنان فمینیستی بنگلادش، هند، نپال، پاکستان و سریلانکا نیز در نشستی بر سر آنها به توافق رسیده اند. 

تعریف اول – آگاهی از سرکوب و استعمار زنان در جامعه، محل کار و خانواده، و اقدام آگاهانه برای تغییر این وضعیت.

تعریف دوم – فمینیسم یعنی این که بفهمیم کار زنان، جسم آنها و تمایلات جنسی شان با ایدئولوژی ی پدرسالاری کنترل می شود و زنان در خانواده، محیط کار، و به طور کلی، تحت ستم هستند و استثمار می شوند؛ سپس برای دگرگون کردن وضعیت فعلی آگاهانه قدم بر داشته شود.

فمینیست ها واقفند که زنان در سراسر جهان صرفاً به دلیل جنسیتشان برای دسترسی به غذا، بهداشت، آموزش، اشتغال و مشارکت در فرایندهای تصمیم گیری در نهادهای اجتماعی، فرهنگی، دینی، سیاسی و اقتصادی تبعیض و نابرابری را تجربه می کنند. 

از این تعریف چنین بر می آید که آگاهی از جنس گرایی به تنهایی کافی نیست.  این آگاهی می باید با اقداماتی برای به چالش کشیدن سلطه ی مردان همراه شود. به عبارت دیگر، برای فمینیست بودن لازم نیست به گروه خاصی تعلق داشت؛ هر چند برای انجام اقدامات مؤثر بهتر است که به هر حال عضو یکی از گروه های فعال بود.  

بنا به این تعریف مردان هم می توانند فمینیست باشند، هرچند که بعضی گمان می کنند این امر غیر ممکن است و باور دارند که فمینیسم بر تجربه ی فردی استوار است.  بنابراین مردان موافق را حامی فمینیسم می دانند نه فمینیست.  

این بود گفتاری فشرده و جامع پیرامون مکتب فمینیسم.

برگرفته از: ایران استار / شماره ی 537 / 5 نوامبر 2004/  فرح آریا

اقتباس و ویرایش :  آیدین مختاری

بیان دیدگاه